mercredi 18 mai 2011

خردادی پر حادثه در راه است و یاران همنشین از هم جدا / آقای بالاترین شما مسول هستید


آقای بالاترین ، تا قبل از ۲۸ آذر ، بالاترین جولانگاه اندیشه بود ، کاربران زیادی که ساعت‌ها وقت میگذاشتند تا از بالاترین به عنوان سلاح اصلی‌ در مقابل سانسور خبری در ایران استفاده کنند و با نقدها ،  تحلیل‌ها و جمع آوری اخبار سعی‌ در بیدار کردن جامعه و گروهی خاص نیز سعی‌ در زدودن جهالت که بر باور نگارنده بزرگترین مشکل ایران در طی‌ قرن‌های گذشته بوده است داشته اند . شهروند - خبرنگارنی که طی‌ ماه‌ها تلاش و با اخبار موثق خود اعتباری نزد خوانندگان بالاترین پیدا کرده بودند ، که حتی خبر یک خطی‌ آنان بدون منبع رسمی‌ نیز ( که بعد‌ها از طریق منابع رسمی‌ نیز تایید میشد ) برای خوانندگان سند بود . روزگار امروز بالاترین را ببینید ، ۲ سارق مسلح اعدام میشوند ، انرژی زیادی در بالاترین صرف میشود که آنان را سیاسی معرفی‌ کنند و بعد به متوجه می‌شویم که همهگی‌‌ اشتباه میکردیم . این قضیه را با قضیه ( ترانه موسوی ) مقایسه کنید . آقای بالاترین ، در ژاپن ، مسئولین کشور در برابر مردم روستایی تعظیم میکنند ، به خاطر یک بلای طبیعی که اجتناب ناپذیر بوده است . قصدم مقایسه نیست ، فقط میخواهم اشاره کنم که بالاترین مقام رسمی‌ یک کشور در برابر مردم تعظیم می‌کند . آقای یحیی نژاد ، تصمیم شما ، کاربران زیادی را دلسرد کرد ، آزادی بیان لطمه دید و بسیاری به احترام آزادی بیان در بالاترین فعالیت نمیکنند . شما در برابر سرنوشت میهنمان و همین طور در برابر آزادی مسول هستید که با عذر خواهی‌ و دادن تضمین به کاربران قدیمی‌ بالاترین ، این " یاران همنشین " را دوباره دور هم جمع کرده و در آستانه خردادی که برای ما همیشه پر حادثه بوده با هم به جنگ سانسور خبری در ایران برویم . توجه داشته باشید که عذر خواهی‌ ، نشانه کوچکی نیست و پذیرش اشتباه نشاندهنده ذهن روشن و احترام به آزادی نشاندهنده بزرگی‌ شما خواهد بود . با سپاس

jeudi 5 mai 2011

دو عکس از دستگیری یک بسیجی‌ در استادیوم آزادی

( برای اولین بار بعد از دستگیری هیچکس نگفت ( ولش کن

به بهشت نمی‌روم ، اگر خامنه‌ای آنجا باشد


دیروز تمساح برگشته گفته ، خ.ر تنها کسیه که بدونِ  آزمون میره بهشت ، یعنی‌ همه این امام‌ها و پیامبرا همشون یه امتحان ورودی واسه بهشت دادن این چلغوز فقط امتحان نمیده ، یعنی‌ مثلا پیامبر مسلمونا اومده بره تو بهشت ، دربون بهشت بهش گفته هووی کجا سرتو عین گاو انداختی پایین میری ؟ اونم گفته بابا من ممدم ، ممد شوهره  .... ( در اینجا  پیامبرگرامی‌ اسلام نام ۱۶۸ زن از سنّ ۷ الی ۵۶ سال را ردیف میکنه ) ، دربون هم میگه هر خری میخوای باش ، الله گفته فقط سید خراسانی امتحان نمیخواد بده ، پیامبر هم میگه مرتیکه تو فلان مادرش هم اسم دوماد مارو آورده حالا واسه ما شاخ شده .
از اینا که بگذریم ، من میگم، اگه مردیم و اون دنیایی‌ هم بود ( اگه ) ، من یه ضرب میرم موتور خونه جهنم خودمو معرفی‌ می‌کنم .

mardi 3 mai 2011

... یا امامزاده گزو




حالا اینکه لقب این امامزاده از کجا اومده و معجزه امامزاده گزو چی‌ بوده و
 اینکه میتونه چی‌ رو شفا بده و چی‌ باید نذرش کنیم بماند ...

dimanche 1 mai 2011

تا چه رسد که فرو رود

ناصرالدین شاه در یکی از سفرهایش به فرنگ ، با خودش تلسکوپ آورد. گفت تلسکوپ را بالای شمس‏العماره کار گذارند تا شاه هر از گاهی برود و خانه‏های مردم را رصد کند. در یکی از رصدها ، شاه مردی را دید که روی پشت بام خانه‏ای ایستاده در گوشه‏ای ، معامله‏ی خودش را به سمت مقعد خودش فشار می‏دهد. شاه خوب که نگاه کرد و رصد کرد دید هدف مرد گویا فرو بردن آن معامله به مقعد خودش است! دستور داد تا بروند آن مردک پدر سوخته را بیاورند تا او را مواخذه کند. مرد را آوردند. شاه گفت "مردک. روی پشت بام چکار می‏کردی؟ مادر به خطا! معامله‏ی خودت را در سوراخ خودت می‏کردی؟" مرد با ناله گفت " اعلا حضرت همایونی. ولله ما این معامله را در کون هر کسی فرو کردیم بختش باز شد و از زیر دست ما که جَست وزیر و وکیل و خان شد! گفتیم کمی هم این معامله‏ی بخت‏گشا را در کون خودمان فرو کنیم تا بختمان باز شود" شاه از جواب مرد خنده‏اش گرفت و دستور داد تا 5 تومان به عنوان انعام این خنده به او بدهند. مرد 5 تومان را که گرفت رو کرد به شاه و گفت"اعلا حضرت شما خندیدید. مزاح گرفتید. اما خودتان دیدید که این معامله هنوز به لب سوراخ کون ما نرسیده 5 تومان عاید ما کرد. تا چه رسد که فرو رود!"